الین، یک مادر مجرد، از رفتار پرخاشگرانه پسرش مارتین پریشان است. او برای ملاقات با خانواده دور افتاده پدر مارتین به شهر کوچکی در لوکزامبورگ می رود، اما چیزی که در آنجا می یابد بسیار تاریک تر از آن چیزی است که تصور می کرد. زمانی که الین متوجه می شود که مارتین ممکن است مانند آنها شود، مجبور می شود برای آینده پسرش مبارزه ای ناامیدانه کند.

اریک متقاعد شده که قلبش به یک تیکه سنگ تبدیل شده است. به همین دلیل برایش مهم نیست که والدینش برای او وقت ندارند یا دوست واقعی ندارد. وقتی خانواده اش به ویلایی که از عمه برونهیلدا به ارث رسیده نقل مکان می کنند، او خانواده دیگری را کشف می کند که ....

"سایمون" به تازگی از زندان آزاد شده است و در آزادی مشروط به سر می برد. دوست او "آلبرت" از او می خواهد که به کار قدیمی خود یعنی دزددی برگردد و از او می خواهد در سرقت یک الماس گرانبها به او کمک بکند...

یک کمدی رمانتیک از داستانی واقعی در مورد زندگی مورتیمر گرانمیل است که چگونه توانست اولین ویبراتور را به نام علم پزشکی اختراع کند...